گل گیسو

بگذار هرقدر که میخواهد سوت بزند... قطاری که از ریل خارج شده تکلیفش روشن است!

گل گیسو

بگذار هرقدر که میخواهد سوت بزند... قطاری که از ریل خارج شده تکلیفش روشن است!

امروز






1


من نشستم رو صندلی آزمایشگاه

مسئول آزمایشگاه مدام میگه رگ نداری،ای بابا،اینم از از امروز صبح!

مدام سرنگو تو دستم میچرخونه و من انقدر غرق افکارم هستم که

اصلا درد رو حس نمیکنم!

اصلا نمیفهمم چی میشه که میگه تموم شد،به سلامت!!!


2


من و مامان کنار خودپرداز بانک وایسادیم تا من رمز دومم رو عوض کنم،

صدای مهیب هواپیما میاد

همه کسایی که تو خیابونن آسمونو نگاه میکنن،

هواپیما کج شده و بطرز محسوسی ارتفاع کم میکنه

باصدای بلندی که به گوش مامان برسه میگم:"الان سقوط میکنه مامان"

همون لحظه به این فکر میکنم که اگه سقوط کنه و بمیرم چقدر حرف نگفته با خیلیا دارم

تو همین فکرا بودم که مامان میگه:" سال تولد خودتو بذاری واسه رمز دوم بهتر نیست؟"


3


من

کابوس

من

کابوس

بیدار میشم و قدم میزنم

یه شیرینی بر میدارم بخورم که گوشیم زنگ میزنه...

ساعت یازده ونیمه...


4


ساعت چهار و نیمه...

دارم میرم سر کار!

مغزم پر از افکار منفیه

تو سرم همه کسایی که دوسشون دارم مُردن و براشون مجلس ختم هم گرفتم!!!


5


7 دقیقه مونده تا کلاس تموم بشه

خیلی کلاس بی نظم شده

میگم هیچ کاری نمیکنم تا کلاس تموم بشه

حسابی تهدیدشون میکنم که امتحان پایان ترم نزدیکه

و اگه اینجوری پیش برن همه رو میندازم!!!


6


من

تو راه برگشت به خونه م

تو دلم دارم به خودم فحش میدم که باهاشون بدخلقی کردم


7


دلم میخواد امروز زودتر تموم بشه

ولی انگار خواب با چشمام قهره...


8


احساس آرامش !




تفریح جدید من!




تفریح جدیدی که به تازگی کشفش کردم اینه که ؛


یه Ringtone  با کلام بذارم برای گوشیم؛


بعد وقتی گوشیم شروع به زنگ زدن میکنه انقدر باهاش میخونم و ذوق میکنم یادم میره جواب بدم!!!


و مجبور میشم خودم بلافاصله زنگ بزنم به کسی که باهام تماس گرفته!


خیلی خوبه، تا حالا نصف آهنگای آلبوم Adele رو امتحان کردم!





comparative & superlative






خیلی بده شبِ یه روز معمولی یه کابوس وحشتناک ببینی!


از اون بدتر اینه که وقتی بیدار میشی و داری یه نفس راحت میکشی، ببینی تو خوابه که بیدار شدی!


بدترین چیز هم اینه که چون دیگه مرزی بین خواب و بیداری نمونده مدام از ترس زیر پتو نفست بند بیاد و قلبت تند تند بزنه و هی تو دلت آرزو کنی زودتر صبح بشه!!!





پی نوشت 1 : صفت مقایسه ای :comparative    ؛  صفت عالی : superlative !!!


پی نوشت 2 : تا حالا تو خواب دیدین بیدار شدین از خواب؟!




میلاد تو...








عزیزدل عمه؛

بالاخره روز موعود رسید و تو اومدی...

نمی دونی چقدر روز سختی بود؛

از طرفی از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم؛

و از طرف دیگه نگران و ناراحت بودم...

و دلم گرفته بود!


لحظه به لحظه داشتم تصور می کردم؛

اگر کنارت بودم چه ها که نمی کردم...


اما بین مون کیلومتر ها فاصله بود...

و لعنت به این فاصله ها که چه می کنن با دل...


اون لحظه که بابات داشت می گفت انقدر تپل و خوشگلی؛

انقدر چشم و ابرو و مو های مشکیت خیره کننده س؛

که همه ی پرستارا  از همه بخش ها میان و تورو به هم نشون میدن؛

به همه ی پرستارای استرالیایی حسودیم شد؛

حاضر بودم هرچی دارم رو بدم؛

تا فقط چند لحظه جای یکیشون باشم...


پسر کوچولوی دوست داشتنی؛

تا این لحظه حتی هنوز عکست رو هم ندیدم،

نمی دونی چقدر سخته عمه جون...


تازه عکست هم که برسه؛

مثل بودن خودت نیست،

مثل لمس تن کوچولوت نیست؛

مثل سیراب شدن از بوی تو نیست عزیزم...


واسه روز تولدت میخواستم یه پست انگلیسی بنویسم؛

گفتم شاید وقتی بزرگ بشی الفبای فارسی رو خوب بلد نباشی؛

اما بلافاصله...

تورو که یه پسر بزرگ شدی تو ذهنم دیدم؛

که دستتو گذاشتی رو شونم و ازم میخوای پست رو برات ترجمه کنم...

دلم غنج رفت عمه جون...


زود بیا پیشمون...