گل گیسو

بگذار هرقدر که میخواهد سوت بزند... قطاری که از ریل خارج شده تکلیفش روشن است!

گل گیسو

بگذار هرقدر که میخواهد سوت بزند... قطاری که از ریل خارج شده تکلیفش روشن است!

ســـکــوت . . .








بچه که بودم همیشه وقتی از چیزی ناراحت می شدم گریه می کردم و جیغ و داد می کردم. خودم می دونم بچه ی خیلی لوسی بودم. یه ته تغاریِ به تمام معنا!

هنوزم که هنوزه خواهر و برادرام یه بچه مثل من میبینن سریع یاد اون روزای من میفتن و خاطراتش رو باز گو می کنن.

اما حالا من بزرگ شدم...

درسته که با وجود خواهر و برادر های بزرگتر زودتر از موعد بزرگ شدم، درست مثل تو...

اما از خود تو یاد گرفتم در مقابل بدی ها سکوت کنم...

تو به من یاد دادی در مقابل بدی ها سکوت کنم و بغضمو جز پیش تو پیش کسی نشکنم...

و الحق که تو سکوت آرامش بیشتری هست، آرامشی که بهت اجازه میده به خودت مسلط بشی...

من در مقابل تمام سختی های این روزام... نه... این روزامون... سکوت کردم

ولی حواسم نبود تو فرهنگ ما سکوت به دو شکل تعبیر میشه...

یک - جواب ابلهان خاموشیست!

دو - سکوت علامت رضاست!


جواب من به تمام مشکلات این روزامون مورد اوله، آهای مشکلات ابله، موجودات بی مقدار جواب همه ی شما خاموشی مطلق است...


باشد که ما هم در این سکوت خودمان را پیدا کنیم، آمین...




پی نوشت 1 : مشکلی که با سکوت حل نشه به برخورد جدی نیاز داره مگه نه؟


پی نوشت 2 : دلبسته به سکه های قلک بودیم / دنبال بهانه های کوچک بودیم

                     رویای بزرگتر شدن خوب نبود / ای کاش تمام عمر کودک بودیم