گل گیسو

بگذار هرقدر که میخواهد سوت بزند... قطاری که از ریل خارج شده تکلیفش روشن است!

گل گیسو

بگذار هرقدر که میخواهد سوت بزند... قطاری که از ریل خارج شده تکلیفش روشن است!

رویای موسیقایی من...












کتاب دستور سنتور رو باز میکنم

چشمامو می بندم و به خودم قول میدم که تا این قطعه رو بدون نقص نزدم هیچ کار دیگه ای نکنم چند بار بلند بلند نت ها رو میخونم
صدای مامان از اون اتاق میاد که با شوق و ذوق میگه بسه دیگه حالا بزن...

از جام بلند میشم

جعبه ی سنتورو از بالای کتابخونه با زحمت میارم پایین
 از اینکه انقدر روش خاک نشسته خجالت میکشم
 اما بعد سریع به خودم مسلط میشم رمز جعبه رو میزنم و میخوام که بازش کنم

حس میکنم قلبم تند میزنه


 تق!


قفل های جعبه باز میشن
درشو باز میکنم بوی چوب مشامم رو پر میکنه
چند بار نفس عمیق میکشم و با احتیاط میارمش بیرون
با دقت نگاهش میکنم
دلم براش تنگ شده بود
میذارمش جلوم و آروم و لطیف دستمو میکشم  روی سیمها
اول سیم های سفید
بعد سیم های زرد
و بعد سیمهای پشت خرک
صدایی که ایجاد میشه روحنوازه


مضرابها رو میگیرم تو دستم

به نت ها نگاه میکنم و به اسم قطعه "پادشه خوبان (تصنیف قدیمی)"
پادشه خوبان؟!
اما استاد که این که این قطعه رو درس نداده بود


توی همین فکر بودم که از خواب پریدم

حتی دستام هم تو حالتی بودن که انگار مضراب توشونه

سنتورم اما...
هنوز تو جعبه ش بالای کتابخونه خواب بود...




پی نوشت :شاید بیشتر به این خاطر خوابم رو اینجا نوشتم که راجع به یه کنسرت بهتون بگم.اگر به موسیقی سنتی علاقه دارین روز ۵شنبه ۲۸ بهمن گروه نگاه توی مجتمع فرهنگی هنری اسوه کنسرت دارن.دلیل گفتن این قضیه تو وبلاگ من اینه که آواز و نوازندگی سنتور بعهده ی استاد سنتور و خوشنویسی خودمه که من بینهایت بهش مدیونم و در واقع ایشون زندگیمو به سمت هنر سوق دادن. اگر دوست داشتین تو کنسرت شرکت کنید برام بصورت عمومی یا خصوصی کامنت بذارین.




نظرات 13 + ارسال نظر
میکائیل یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 16:43 http://sizdahname.wordpress.com

خب به سلامتی معلوم شد که دستی در هنر هم دارید
و به قول معروف یه پا هنرمندید ....
ما که تهران نیستیم
اما اگه بودمی خوشحال میشدیم بیایم

خیلی کوچیکتر از اونم که هنرمند خطابم کنید
تهران نیستین جدی؟
کدوم شهر هستین؟
کاش بودین

حمید یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 17:02 http://abrechandzelee.blogsky.com/

- هنرمند باشی اینه ها! خواباتم هنری میشه!...خب چرا دوباره شروع نمیکنی...این خواب نشونه اینه که دلت برای ساز تنگ شده...پیامهای خواباتو بگیر فرزندم!

- ولی ماشالا از هر انگشتت یه هنری میریزه ها! موندم تو کی وقت کردی این همه رو یاد بگیری!

- ما که شبانه روز در حال کار و تلاشیم و فرصت اینجور کارای فرهنگی و خوراک رسانی به روح و روان درب و داغونمونو نداریم! ولی ممنون که گفتی و خواستی مارو هم در لذت بردن از یه زیبایی شریک کنی

لطف دارین ... قصد شروع دارم وقتشم دارم! اما خب یه مقداری تنبل شدم...
اینکه کی وقت کردم این کارها رو یاد بگیرم رو مدیون این هستم که فرزند آخر خانوادم و از تجربیات خواهر و برادرهام استفاده کردم و البته کلی هم سختی کشیدم از سن کم...
ای کاش یه وقتی هم بقول خودتون به خوراک رسانی به روح و روانتون اختصاص میدادین اینجوری انرژیتون مضاعف میشد
مطمئنم اگه میومدین خوش میگذشت بهتون

دردونه یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 17:54

پیشاپیش کنسرت خوش بگذره

جوابتو خودت میـــــــــــــــــدونی

مکتوب یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 18:11 http://maktooob.persianblog.ir

ساعت جنده کنسرت ؟
بدم نمیاد بیام . این مجموعه فرهنگی هنری اسوه کجا هست ؟
استاد عزیز که اینهمه ازشون به نیکی یاد کردید ، احیانا چن تا بلیط وی آی پی هم جزء محبتهاشون نیست ؟
ما زیادیم ها .. هر چن تا دادن دستشونو رد نکنین . این هنرمندا بخصوص اساتید بسیار روحیه حساسی دارن . یه وقت بهشون برمیخوره . ‌

خصوصی عرض شد

کورش تمدن یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 18:46 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
بابا شما که هنرمندید خوابهای هنری میبینید ما همش خواب کارگر افغانی میبینیم(البته قصد جسارت به این هموطنانمون رو ندارما)
سوالات منم همون سوالات آقای مکتوبه
ولی سازتون رو بیارید بزنید دیگه
حتما این خواب مفهومش اینه که دلتون پیش سازه

سلام
خصوصی راجع به کنسرت عرض شد
دلم پیش سازه و دقیقا پیش همون قطعه
بزودی مینوازم

احمد یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 19:38 http://serrema.persianblog.ir/

تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
----------------------------------------
سلام
خوشحالم که مینوازی
پیشاپیش کنسرت خوش

سلام
ممنون

نگین یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 20:15

سلام:

خیلی خوش حالم که این خوابت سبب شد که دوباره به فکر بیفتی

حتما شروع کنیا .

چشم عزیــــزدل خاله
شروع میکنم

الهه یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 21:24 http://khooneyedel.blogsky.com/

سلااام عزیزم...
پیغام خوابت که واضحه...به داد دلتنگی خودت برس.....
۵شنبه؟۲۸بهمن؟آخه چرا؟دقیقا روز تحویل پروژه ی منه!

سلام گلم
میرسم...به زودی
اوه نه چه بد
خیلی دوست داشتم بیای

کامیار یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 22:04 http://parchineharf.blogsky.com/

سلام
عجب توصیف روح نوازی بود
داشتم تو محیط قرار میگرفتم که از خواب بیدار شدید
رویاشم قشنگه چه برسه به واقعیتش

سلام
درسته واقعیتش بسیار زیباست
که متاسفانه واقعا مشغله این روزها باعث شده کمتر بهش برسم
ممنون که بهم سر زدین

کرگدن یکشنبه 17 بهمن 1389 ساعت 22:35

واسه ما هم بفرمائید کی و کجا و چند !
یه وخت دیدید خدا زد پس کلله مون و اومدیم !
بعدم اینکه آوازم داره یا بی کلامه ؟

به طور مفصل توضیح دادم خدمتتون

میکاییل دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 18:44 http://sizdahname.wordpress.com

من تهرانی ام ... اما تهران نیستم ...
حالا شما بفرمایید کجاس به وقل محسن خان شاید ماهم هوایی شدیم ... اونورا طلوع کردیم

خصوصی عرض شد

محبوبه چهارشنبه 20 بهمن 1389 ساعت 19:06 http://sayeban.blogfa.com

دلم سنتور خواست!مال ما هم زیر تخت داره خاک میخوره و من تنبلی میکنم کلا نمیرم!!

حتما بیارش بیرون و بنواز
کلی حال و هواتو عوض میکنه
مرسی که اومدی

ما(ریحانه) پنج‌شنبه 21 بهمن 1389 ساعت 22:29 http://ghahvespreso.persianblog.ir

سلام.. خوب هستید؟ چند دوست هنر مند و مسیقی دانی که دارم به همشون گفتم که هنر مند نیستم ولی به هنر بی علاقه نیستم.. البته سنتور هم یکی از اون ساز هاییه که همیشه در ذهن می پرورونم و هیچ وقت هم نتونستم برم سراغش ...
اومدم بگم که ببخشید اگر این تحلیل ناقص من ناراحتتون کرد...

سلام عزیزم
ممنونم شما خوبین؟
هنر همه رو به مجذوب خودش میکنه حالا چه موسیقی باشه چه انواع دیگه ی هنر. ناراحت نباش که نتونستی بری سراغش سعی کن از صداش نهایت لذت رو ببری
نه عزیز دلم ناراحت چرا؟ خیلی زحمت کشیدی که اون همه نقاشی رو با حوصله تحلیل کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد